چند تا ضرب المثل عربی با معادل فارسی

أَدَبُ الْمَرْءِ خَیرٌ مِنْ ذَهَبِهِ.

معادل: ادب سرمایهﻯ مرد است


أَرادَ أَنْ یَأْکُلَ بِیَدَیْنِ.

ترجمه: می خواست با دو دست بخورد.

معادل: با یک دست دو هندوانه نمی توان برداشت.


أَعطِ خُبزَکَ لِلخَبَّازِ وَ لَو أَکَلَ نِصفَهُ. 

ترجمه: نانت را برای پختن به نانوا بده، اگرچه نیمی از آن را بخورد.

معادل: کار را به کاردان بسپار.


الْأَفْعالُ أَبْلَغُ مِنَ الْأَقْوالِ.

ترجمه: کردارها رساتر از گفتارها هستند.

معادل: دو صد گفته، چو نیم کردار نیست.


الْإِکْرامُ بِالْإِتْمامِ.

معادل: کار را که کرد؟ آن که تمام کرد.


أَنا الْغَریقُ فَما خَوفِی مِنَ الْبَلَلِ.

معادل: آب که از سر گذشت، چه یک نی، چه صد نی.


آتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها.

معادل: هر کاری را باید از راهش وارد شد.


أَعْقِلْ وَ تَوَکَّلْ.

معادل:

گفت پیغمبر به آواز بلند          با توکل زانوی اشتر ببند